کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : علی سپهری     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن     قالب شعر : مربع ترکیب    

امشب ز خـدا رحـمت جـانـانـه رسیـده           جـبـریل خبـر کرده که دُردانـه رسیـده

هر کس که به پشت در میخـانه رسیده           از زیـر لـبـش نـالـۀ مـسـتــانـه رسـیـده


جز سـاقی خود با همه بیگـانه ام امشب

"زنـجـیـر بیـارید که دیـوانـه ام امشب"

هر کـس که شده عـاشـق دلـدار بـیـایـد           هـر غـمـزدۀ بی کـس و بـی یـار بیـاید

گـویـیـد به هـر عـبـد گـنـهـکـار بـیـایـد           ابـلـیـس طـمـع کرده که این بـار بیـاید!

فـطـرس به تمنـای نگـاهـی شده راهی

پر سـوخـته تا درگه شاهی شده راهـی

تا دیـده نـبـی آن رخ تـابـنـده و مـه رو           گـل کرده به روی لب او نغـمـۀ یاهـو!

دل بُـرده پـسر از پـدرش بـا خـم ابـرو           از یمن قدومش شده در عـرش هـیاهـو

او مـظـهـر تـابـنـدۀ احـسان قـدیـم است

الحق که حسین است!رحیم است و کریم است

عاشق همه جا ذکر لبش نام حسین است           ورد سحر و نان شبش نام حسین است

چشمش که بگرید سببش نام حسین است           اصلا همۀ تاب و تبـش نام حسین است

با اسم حسین است که دردم شده درمان

با ذکر حسیـن است شفا بحر مریضان

هم در حرمش ذکر و دعا مست کننده است           هم تربت قبرش به خدا مست کننده است

عطر حرم کرب و بلا مست کننده است           مثل سحر صحن رضا مست کننده است

مـسـتـانـه بـخـواهـیـد که دلـدار رسـیده

عـشـق نــبـی و حـیــدر کـرار رسـیـده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنیدتشبیه کردن امام به پیمانه صحیح نمی باشد

امـشب ز دل مـیـکـده پـیـمـانـه رسیـده           جـبـریل خبـر کرده که دردانـه رسیـده

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : محمد علی بیابانی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

گوش جانم چشم بر راه صدای دیگری ست         پای دل سر در هوای ماجرای دیگری ست

گرچه خیلی ها به ظاهر کربلا هستند لیک         باطـنـا امشب مدینه کـربـلای دیگری ست


چار تن از پنج تن در گرد یک گهواره اند         در دل گهواره هم اهل کسای دیگری ست

خنده گریه خنده گریه خنده گریه خنده اشک         بیت مولا غرق اشک و خنده های دیگری ست

شیر از انگشت های وحی می نوشد حسین         سبط پیغمبر غذایش هم غذای دیگری ست

آمد آن کان عطا، کهف الورا؛ خـون خـدا

او بُـوَد آئــیــنـۀ حُـسـن جــمــال کــبـریــا

عشق او جاری ست حتی در مرام اهل بیت         می توان فـهـمید این را از کـلام اهـل بیت

ساغـر لبهای هر معصوم می گوید حـسین         بسکه لبـریـز است نام او ز جـام اهل بیت

هم شتـابش بـیـشتـر هم اینکه جایش بیشتر         کـشتی اش هم فـرق دارد با تمام اهـل بیت

در نهایت جمع خواهد گشت با نام حـسین         سفره ای که پهن می گردد به نام اهـل بیت

روز و شب بر او درود حق درود اهل بیت         روز و شب بر او سلام حق سلام اهل بیت

گفت پیغمبر حسین از من بُوَد من از حسین

پس بُوَد او بر تمام اهل بیت نور دو عـین

تا که میخوانم تو را هر دیده می بارد تو را         از خدا دیگر چه خواهد هر کسی دارد تو را

در روایت هست هر که دوستش دارد خدا         در دلش چون داغی ازیک لاله می کارد تو را

عشق را از هر کسی از اهل دل پرسیده ام         از گریـبانش چنان خورشید می آرد تو را

ما نه؛ فـرزند پـیـمبر می شود قـربـانی ات         هستی اش را می دهد تا که نگه دارد تو را

جـامـه ات را آسـمـانی ها عوض کردند تا         سـخـتـی رخت زمـیـنـی ها نـیـازارد تو را

زینت دوش نبی! عرش است جای پای تو

سینـۀ پیغـمبر است و قـلب زهـرا جای تو

اشک می ریزیم و با ذکرت عبادت می کنیم         باز هم از راه دور عرض ارادت می کنیم

ما همه بیمارهای دوری از شش گوشه ایم         بین هیئت ها ز یکـدیگـر عـیـادت می کنیم

زودتر راحت کن از درد فراقت خـلـق را         ما به این دوری مپنداری که عادت می کنیم

عــالــم نــوزادی مـا فــرق دارد بـا هــمـه         ما بـرایت گـریه از وقـت ولادت می کـنیم

هر غـمـی دیـدیم، فرمودند فـابک للحـسین         بعد از آن هرجا غمی دیدیم یادت می کنیم

دوستت دارم من ای در جسم عالم جان حسین

آذری میخوانمت: جانیم سنه قربان حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

ترکیب بند شعری است که در پایان هر غزل یک بیت برگردان با قافیه ای متفاوت آورده میشود که در بند اول و دوم این شعر آورده نشده است لذا ابیات زیر برای رفع این نقیصه اضافه شد

آمد آن کان عطا، کهف الـورا؛ خـون خـدا         او بُـوَد آئــیــنـۀ حُـسـن جــمــال کــبـریــا

گفت پیغمبر حسین از من بُوَد من از حسین         پس بُوَد او بر تمام اهل بیت نور دو عـین

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : حسین ایزدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول قالب شعر : غزل

تـو را آفــریـده که خـود را بـبـیـنـد            تـجــلـی أســمــای حـسـنــی بـبـیـنـد

خودش از ازل خیره ات بود و حالا            زمـانـش رسـیــده کـه دنـیـا بـبـیـنـد


تـو آن کـنـز مـخـفـی بـالا نـشـیـنـی            که تـنـهـا تو را ذات أعـلـی بـبـیـنـد

تــحـیــر فــتــاده بـه جـان مـلائـک            خــدا را بـبـیـنـد؟ شـمـا را بـبـیـنـد؟

بدون سبب نیست بر سـاق عـرشی            تـو را دوست دارد که بـالا بـبـیـنـد

دلش تنگ عرش است زهرا و هر شب            مـیــان جــمــال تـو أسـمـاء بـبـیـنـد

به هـر کـس نگـاهت بیـفـتـد، یقـیـنا            اگـر کــور بـاشد چـو بـیـنـا بـبـیـنـد

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : حسین ایزدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آیات عاشقی است که تـنـزیل می شود            یس و مریم است که تـرتـیـل می شود

کوثر و مُلک بوده و والفجر هم رسید            قرآن فاطمه است که تکـمـیل می شود


سبِّـح بحـمـد ربِّـک یا مـرتضی عـلـی            با این پسر ز شأن تو تجـلـیل می شود

کشتی عـشق او که دلش را به آب زد            دوزخ یقـین نمود که تعـطـیل می شود

بسم خدای فجـر و قسم بر لـیـال عشر            کانون عاشقی است که تشکیل می شود

إنــی أنــا الـغــریــب زمــان ولادتـت            با سـرخـی گـلـوی تو تـأویـل می شود

: امتیاز

سرود ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

مـیـلاد ابـی عـبـدالله، دلـهـا غـرق سُـرور           نازل شد به حریم حق، امشب سورۀ نور

آمد گـل پسر زهـرا ** خورشید دگر زهـرا ** نـور چشم تر زهـرا


سـیّـد الـشّـهـدا

آمده خون خدا؛ یوسف خیرالنسا؛ نور مصباحُ الهُدی؛ گشته عالمتاب

سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ مهربان ارباب

*******************************************

امشب دامن زهرا شد، رشک باغ بهشت           حق، آب و گِل این گُل را، با نورش بسرشت

عالم سائل احسانش ** هستی، واله و حیرانش ** هر عطری ز گلستانش

جان ما به فداش

سر زده صبح سحر؛ نور خورشید و قمر؛ آمده جان پدر؛ دلبر مادر

سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ مهربان ارباب

*******************************************

می گیریم همگی با این، شـور و حال دعا           از دست عـلـی و زهـرا، امـشب کـربـبلا

شعبان ماه سُرور ما ** ماه مـولِد این مولا ** باشد وعـدۀ مشـتـاقان

صحن خون خدا

جاری اشک از هر دو عین؛همچو اهل عالمین؛ بر لب ما یا حسین؛ تا نفس داریم

سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ مهربان ارباب

: امتیاز

سرود ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

قلب زهـرا شد با شـعـف همراه            آمـــده  جــشــن عـــیــد ثـــارالله

نور مصباح الهدی خوش آمدی            یا سفـیـنـة الـنّجـاة خـوش آمـدی


کوثـر و حـمد و قارعَة            رحـمـة اللهِ الـواســعَـة

لالـۀ گــلـشـن زهــرا و حــیــدر            نــور دیـده و عـزیـز پــیـغــبــر

ذکر زیـبای تو را بر لـب داریم            با خـمـیـنـی و شهیدان و رهـبـر

یا حسین حسین حسین؛ یا ثارالله (۶ )

************************

بـهـر تـوبـه کن، جـمع ما امـداد            فـطـرس دل هـا، را نــمــا آزاد

گرچه آلوده به جر و عصیانـیم            تا ابـد خـاک حـریمت می ما نیم

ما قطره ایم، تو دریایی            ما بنـده ایم، تو مولایی

عجز ما و کرمت ارباب ارباب            چـشـم ما و قدمت ارباب ارباب

مُحرم و دربه در عـشق تـوأیـم            کعـبـۀ ما حـرمت ارباب ارباب

یا حسین حسین حسین؛ یا ثارالله (۶ )

************************

فـوق عـرش حق خاک کوی تو            بـوسـه زد احـمـد بـر گـلـوی تو

بـشـنـو ای تـجـلّی حُـسن سـرمد            نـغــمـۀ حـسـیــنُ مـنّـی احــمــد

هستی صاحب لوی حشر            والـفـجـر و لَیـالٍ عَشر

ای امـیـد ما هـمـه خـوش آمـدی            آیـه هـای محـکـمـه خـوش آمدی

بـه أبـی انـت و اُمّــی یــا مــولا            نـور چـشـم فـاطمه خوش آمدی

یا حسین حسین حسین؛ یا ثارالله (۶ )

: امتیاز

سرود ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک  

ماه رسول خدا؛ شد پر نور و ضیا            آمــده دنــیــا؛ عــزیــز دل زهـــرا

آمـده دلـبـر مـا؛ سیّـد و سَـروَر مـا            آمــده دنــیــا؛ عــزیــز دل زهـــرا


تو آسمانِ ولایت کرده طلوع خورشید و ماه

عـالَـم بـهـاران شـده از نــور جـمـال ثـارَالله

آمــده شـــاه تــمـام عـالــمـیـن            اشک شوق ما روان شد از دوعین

ذکر کـلّ عـاشـقـان امشب اینِ            سیّـدی ابـی عـبـدالله الـحـسیـن

یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا(۲)

******************************************

آمده نور جلی؛ نـور دو چشم عـلی            آمــده دنــیــا؛ عــزیــز دل زهـــرا

جوش و خُروش نبی؛زینت دوش نبی            آمــده دنــیــا؛ عــزیــز دل زهـــرا

سبـط نـبـیّ مـرتـضی حـضرت ثـارالله مـدد

ای یـوسـف خـیـر الـنّـسا یا ابـا عـبـدالله مدد

مصطفی نموده همچون گل بویت            عالمی معتکـف عـشق رویت

یـاد آن مـصـائب و آن بــلایـا            بوسه زد گریه کُنان بر گلویت

یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا(۲)

******************************************

کعـبه جود و عطا؛ قـبـلـۀ اهـل ولا            یــا ثـــارالله؛ مـــدد ابــی عـــبــدالله

شدی در اوج بلا؛ فـنای عشق خدا            یــا ثـــارالله؛ مـــدد ابــی عـــبــدالله

کــربــلای تـو آقـا بـهـشـت کـلّ عــالـمـیــن

کِی میـشه قـسـمـتم آقا غـروب بین الحرمین

مـسِ دلم رو کُن طلا یا ثارالله            شدم اسیـر و مـبـتـلا یا ثـارالله

کن یه عـنایتی به ما یا ثـارالله            که جان بدیم تو کربلا یا ثارالله

یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا(۲)

: امتیاز

سرود ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

آمده سُرور قلب مصطفی، به علی نور عین          رهبر و سَروَر و کُلّ کائنات، گل زهرا حسین

آمده سلطان کـربـلا          آمده عشق خودِ خدا


دشـمــن آل اُمـــیّــه          شـاه دین ابا الـرّقـیّه

گل فاطمه حسین جان؛ گل فاطمه حسین جان ( ۲ )

********************************

خانۀ امیر مؤمنان شده، غرق دُرّ و گوهر          میزند خنده نبی به صورت، زهرا و حیدر

جلوۀ مهتاب مبارکه          مقدم اربـاب مبارکه

همه با شوق و تمنّـا          تهنیت بگیم به زهرا

گل فاطمه حسین جان؛ گل فاطمه حسین جان ( ۲ )

********************************

دشمن خون خدا پـلیـد و بد تر از اهـریـمنِ          گفته مصطفی من از حسینم و، حسین از منِ

مرغ قلبم روی بوم تو          دیده ام فرش قدوم تو

ای گل لاله گـل یاس          ای تمام عشق عبّاس

گل فاطمه حسین جان؛ گل فاطمه حسین جان ( ۲ )

: امتیاز

سرود ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک ۱              پخش سبک ۲  

خانۀ زهرا و علی؛ گشته پر از مهر و صفا          سر زده خـورشید رخِ؛ سَـروَرِ خیـل شُهدا

آمده آنکَس که بُوَد؛ فاطمه را نـور دوعـین          میشنـوم از همه جا؛ ذکر حـبیبی یا حسین


کعبه دلها یا حسین؛ ای گل زهرا یا حسین

**************************

گشته چراغان، ز شعف؛ مُلک خداوند جلیل          مَحوِ رُخَش یوسف و هم؛ عیسی و موسی و خلیل

جلوۀ گـلواژۀ صبر؛ واله و بی تاب حسین          سر زده در لیلۀ دل؛ روی چو مهتاب حسین

کعبه دلها یا حسین؛ ای گل زهرا یا حسین

**************************

دل بَرَد از فوج مَلک؛ خنده و هم شیوَن تو          ای پسر شیـر خـدا؛ دست من و ودامن تو

بهـر سفـر تا به خـدا؛ بی مدد و توشه منم          از کرم و لطف خدا؛عاشق شش گوشه منم

کعبه دلها یا حسین؛ ای گل زهرا یا حسین

: امتیاز

سرود ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

شده آوای لبهای؛ همـۀ اهل عـالـمین            السلامُ علیکَ یا؛ ابا عبدالله الحـسیـن

آمدی ای نـور کـوثر            فرزند زهرا و حیـدر


خوش آمدی یا ثارالله            مــدد یــا ابـاعــبـدالله

*************************

جلوه گر شد قنداقه ات؛ای تجلّی انّـما            مثل قرآن بر دستانِ؛حضرت ختم الانبیا

آیات رحمت سوی تو            کـعـبـۀ دلهـا کـوی تو

خوش آمدی یا ثارالله            مــدد یــا ابـاعــبـدالله

*************************

ای اسیری بر عشق تو؛ اوج آفاق حُریّت            فُطرسِ دل را کن رها؛ از گناه و از معصیت

اهل هدایت کن ما را            یـار ولایت کن ما را

خوش آمدی یا ثارالله            مــدد یــا ابـاعــبـدالله

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترجیع بند

امشب دوباره عشق را تحـکـیـم کردند           با دست حق نقـشی دگر تـرسیـم کردند

یک دسته گل دادند بر زهرا و حـیـدر           از فاطمه وز مرتـضی تـکـریـم کردند


دُردانـه های آفـریـنـش شــوق خـود را           با فـرشیـان و عـرشیـان تـقـسیـم کردند

این است آن انسان که در عـرش الهی           خـیـل مـلائـک پیش او تعـظـیـم کردند

می خواستم پرسم که میلاد چه نوری است           کامشب به آل مصطفی تـقـدیـم کـردند

دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است

هستی پُر از عطر دل انگیز حـسین است

آن شب ملائک ز آسمان ها نـور دیدند           از آسـمـان ها تـا مـدیـنـه پـر کـشـیـدنـد

سـجـادۀ شـکـر و دعـا را پـهـن کـردند           وقـتـی طـنـیـنِ بال فـطـرس را شنـیدند

با عرض تـبریک و درود حق تـعـالی           در مـحـضـر پـیـغـمـبـر اکـرم رسیـدند

اذن ورود خــانــۀ حــیــدر گـرفــتــنــد           در دست زهرا گوشوار عـرش دیـدنـد

وارسـتـگـان عـشـق در مـیـلاد آن گـل           وقتی که از جام وصالش می چـشیـدند

دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است

هستی پُر از عطر دل انگیز حـسین است

تـنـهـا نه مه مـحـو نـگـاه روشنـش بود           خورشید هم یک خوشه چین از خرمنش بود

آفـاق پُـر شـد از شـمــیـم لالـه، آن گـاه           هستی بهشت عـشق از عطر تنـش بود

این بـاغـبـان عـشـق و ایثار و شهـادت           یک بـوستان لالـه به روی دامنـش بود

بر صد هزاران تاج گل هم برتری داشت           دستی که هم چون طوق گل برگردنش بود

وقـتـی که همراه نـسـیـم صبـحـگـاهـی           روح الامین غرق نوازش کردنش بود

دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است

هستی پُر از عطر دل انگیز حـسین است

امشب خدا در عرش او را میهمان کرد           از او پـذیـرائـی مـیـان آســمــان کــرد

او را نـشـانِ شـب نـشـیـنـان فـلـک داد           خاصان درگه را دوبـاره شـادمان کرد

در مصحف نورانی خود تا به محـشر           نـام هـمـیـشه سبـز او را جـاودان کـرد

گل های دیگر گر به رنگ یاس بودند           در لاله زار عشق او را ارغـوان کرد

بـا خــلــقــت نــور حــسـیـن آل طـاهـا           امشب که عشق و معرفت را ترجمان کرد

دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است

هستی پُر از عطر دل انگیز حـسین است

امشب شب اعجاز صورت آفرین است           فصل شکـوفـائـی ایمان و یـقـیـن است

ای دل شب نـورست وین نـور هـدایت           بر رهـروان حـق امـام راسـتـیـن است

با این همه قدر و جلال او عجب نیست           گهواره جنبانش اگر روح الامین است

منزلگه و قدر و مقـامش آسـمانی ست           یک چند روزی گر چه مهمان زمین است

امـشب که از نـور ولایـت روشـنـم من           امشب که با یادش دلم خلوت نشین است

دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است

هستی پُر از عطر دل انگیز حـسین است

ای تـشـنگـان عشق؛ او آب حیات است           سـر مـنـشـأ خـیـر تـمام کـائـنـات است

گر در مـسـیـر نـهـی از منکـر قدم زد           احیاگر امر به معروف و زکـات است

تـسنـیـم و زمـزم تشنـۀ لعـل لب اوست           کی تشنۀ یک جرعه از آب فرات است

می گفت پیغمبر «وفائی» کاین حسینـش           نور هدایت هست و کشتی نجات است

گر چه شب میـلاد او گـفـتم ز مدحـش           گر چه ز قدر و جاه او ادراک مات است

دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است

هستی پُر از عطر دل انگیز حـسین است

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : مهدی نظری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

نـوری به نسل سـاقی کـوثـر اضافه شد           مـاهـی به روی دامن مـادر اضافـه شد

مـولـودی آمـده کـه ز یــمـن وجــود او           بر رزق سفـره ها دو برابـر اضـافه شد


وقتی که پا به روی زمین زد خدای عشق           از این به بـعـد واژۀ نـوکـر اضـافه شد

امــروز بـا ولادت اربــاب یـک نــفــر           بر شـافـعـان عرصۀ محـشر اضافه شد

از مـعـجـزات نـور وجـود حـسیـن بود           بر بـال های فـطـرس اگر پر اضافه شد

بـا دیـدن حـسیـن، حـسـن افـتـخـار کرد           بر مـیـوه هـای قلب پـیـمـبـر اضـافه شد

این شد که ما به نان و نوایی رسیده ایم

از بـرکـت حسیـن به جـایـی رسیـده ایم

از آسمان به سوی زمین این نـدا رسید           مـژده به هـم دهـیـد که خون خدا رسید

تـکـمـیـل شد حدیث بلـنـد رسـول عشق           یعـنـی که تک سـتـارۀ اهـل کـسا رسید

در ازدحـام خـیـل گـدا مـی شـود شـنـیـد           سـلـطـان عـشـق، پـادشه کـربـلا رسیـد

حال و هـوای مستی ما بی دلیـل نیست           امشب حـسـیـن فـاطـمه ارباب ما رسید

جـذب خـودش نـمـوده تـمـامی خـلق را           مـثـل پـیـمـبـری که ز غـار حـرا رسید

امشب تـبـرکی ز درش خـاک می بـرند

آنـان که هر کدام به قـومـی پـیـمـبـرنـد

حـسـاس بـود فـاطـمـه بر گـریه های او           بر بـوسـۀ نـبی به تن و دست و پای او

پـروانـه های سـوخـتــۀ دور شــمــع او           جـبـریـل مـی شـونـد هـمـه از دعـای او

صـدهـا مـسـیـح دم همه بیـمار او شدند           حـلـقـه زدنــد بـر در دار الــشـفــای او

ثابت شود به خلق ازل تا ابـد که نیست           خــاکـی شـبــیـه تـربـت کــربــبـلای او

ما که بهشت را هـمگی لـمـس کرده ایم           هر شب میان گریه و در روضه های او

وقتی که ذره پروری اصل صفات اوست

پس سینه زن شدن یکی از معجزات اوست

بر سیـنه غیر نـام تو را حـک نمی کـنیم           از بین سینه عشق تو را دک نمی کـنیم

هر کس که در مقابل تو صف کشیده است           ما به حـرامـزادگی اش شـک نمی کـنیم

خود را به پیش هیچ کسی جز خود شما           آقا به جان فـاطـمـه کوچک نمی کـنـیـم

ما سیب سرخ سینه خود را حسین جان           با معصیت به عـشق شما لک نمی کنیم

لطف تو بود بر دل مـسـکـیـن پـنـاه داد

ما را رقـیـه ات سـر این سـفـره راه داد

آن دخـتـری کـه فـاطـمـۀ کـاروان شـده           آن که سه سال داشت ولی قد کمان شده

از آن زمان که رأس تو را روی نیزه دید           مانند عمه جان خودش روضه خوان شده

جان داد و در عوض ز لبت بوسه ای گرفت           از آن لبی که بـوسـه گه خـیـزران شده

طفل سه ساله ای که پر از خار شد تنش           از بس دویـده اند پـی اش نیمه جان شده

در مجـلـس یزید که حرف از کـنیز شد           زهـرای کـاروان تو سخت امتحان شده

امشب تو آمدی و به ما اشک می دهـند

ما تشنه ایم و باده از آن مشک می دهند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

مـولـودی آمـد و نـمـک نـان خـلـق شـد           بر رزق سفـره ها دو برابـر اضـافه شد

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : مسدس ترکیب

امشب به بیت فاطمه رضوان گل افشانی کند         روح القدس مدحت گری، حورا غزل خوانی کند

گـیـتـی به تن پیراهن از، انوار ربّـانـی کـند         شادی و غم با دل صفـا پـیـدا و پنهانی کـند


در سـیـنه هـای سوخته آتش گـلستـانـی کـند         زیبد جهان هستی خود، یکباره قـربانی کند

ریـحـانـۀ خــتـم رُسـل فـرزنـد زهــرا آمـده

آری حـسـیـن بن عـلـی امـشب به دنیـا آمده

امشب به روی دست خود، قرآن گرفته فاطمه         امشب ز بـاغ آرزو، ریحـان گـرفته فاطمه

امشب ز دریـای ولا، مرجان گرفته فاطمه         امشب ز داور گـوهـر ایمان گرفته فـاطـمه

امشب برای اهل دل، جانـان گرفته فـاطمه         امشب حسینش را به بر چون جان گرفته فاطمه

امشب در عاشورائیان بر پا شده شوری دگر

از خـانـه زهـرا رود بر آسمان نـوری دگر

در سیر دریـای ولا دل گـوهـرش را یافـته         یا جـان به ظلمات بـلا روشنگرش را یافته

باطل شده سر در گمُ، حق محورش را یافته         بـسـتـان سـرسـبـز ولا آب آورش را یـافـته

نـخـل امید فـاطـمـه برگ و برش را یـافـته         فطرس به پرواز آمده بال و پرش را یافـته

از آسمان و از زمین آید به گوش این زمزمه

ای عاصیان ای عاصیان آمد حسین فـاطمه

شور آفرین عاشقان با شور عاشورا است این         مشعل فروز بزم جان روشنگر دلهاست این

ریـحـانـۀ خـتـم رسل دُردانۀ زهـراست این         مـاه امـیـرالـمـونـیـن مِهر جهان آراست این

توحید از سر تا بپا قرآن ز سر تا پاست این         وجه خـدا خـون خدا عبد خـدا سیماست این

گویم اگر در وصف او از آنچه هست آگاهیم

ترسم که هر کس بشنود خواند حسین اللهیم

جان بحر و او در دانه اش دل باغ، او ریحانه اش         هستی هـمه دلـداده اش عـالم همه دیوانه اش

ایثار شمع محـفـلش خلـقت همه پـروانه اش         خلـق زمین و آسمان یکسر گـدای خانه اش

سرمست از جام جنون دیوانه و فرزانه اش         مرهون لطف و مرحمت هم خویش هم بیگانه اش

چشم همه دریای او قـلب همه صحـرای او

هر جا شده کرب و بلا هر لحظه عاشورای او

فطرس بیا فطرس بیا شور حسینی ساز کن         درد درون خویش را ابـراز کـن ابـراز کن

حـرف دل بشکـسته را آغـاز کن آغـاز کن         پروانه شو پروانه شو پرواز کن پرواز کن

برگرد شمع روی او پرواز کن پـرواز کن         نازی بکش زان نازنین بر خلق عالم ناز کن

عین الحیوة عاشقان در عالمین است این پسر

باب النجاة عاصیان یعنی حسین است این پسر

آن سرو بستان قدم تـازد در این عـالـم قـدم         ناورده حرفی بر زبان نگشوده چشم خود ز هم

دست گرفتاری گرفت از رحمت و لطف و کرم         لبخـنـد زن پـرواز کن گـردید گرد آن حـرم

زد بوسه بر گهواره اش قنداقه اش بوسید، هم         این قصه دارد نکته ای یعنی گنه کاران چه غم؟

من آمدم تا در یـم عصیـان بگـیـرم دستـتان

از جام عشق خود کنم دیوانه و سرمستـتان

من آمدم با بذل جان دل مُـرده را احیـا کنم         من آمدم با تـرک سر فـرمان حق اجرا کنم

مـن آمـدم هـر فـرد را آزاده در دنـیـا کـنـم         مـن آمـدم بـنـد سـتـم از پـای عـالـم وا کـنـم

من آمدم تا پـرچـم عـدل و شـرف بـرپا کنم         من آمـدم هر روز را اعـلان عـاشـورا کنم

مـن آمـدم تا رهـنـمـا در طی مـنـزلهـا شوم

با روی خـونـیـن تا ابد روشنـگـر دلها شوم

حُسن خدا روی خدا این حُسن من این روی من         خلق نبی خوی نبی این خلق من این خوی من

رنگ جنان بوی جنان این رنگ من این بوی من         حبل المتین عاشقان این تار من این موی من

سعی و صفای عارفان این بیت من این کوی من         آلوده دامانید اگر این بحر من این جوی من

مـن بـیـن دریــای بـلا فُـلـک نـجـات امـتـم

من با لب عـطـشـان  خود آب حیـات امـتـم

خونین گلان باغ دین نوشند آب از خون من         ایـثـار دامن گـیـر من آزادگی مـرهـون من

افـروختن، خود سوختن، آموخـتن قانون من         مجد و جلال و عزت و عشق و وفا؛ ممنون من

قلب همه کانون من، چشم همه جـیحون من         خونی که ریزد بر زمین، از چهرۀ گلگون من

هر قطره اش میجوشد و صد بحر غفران می شود

بحری که هر موجش فزون زین هفت ایوان می شود

تنها نه اینجا فطرسی روئیده شد بال و پرش         تا حشر هر افتاده را من همدمش، من یاورش

هرکس به طوفان غرق شد، من کشتی اش، من لنگرش         هرکس به صحرا گشت گم، من هادی اش، من رهبرش

هرکس شهید دوست شد، من سیدش، من سرورش         هرکس که مست یار شد من ساقی اش،من ساغرش

لـبـیـک گو امـدادگـر فـریـاد رس فـردا منم

حـتـی اگـر کـافـر زنـد دست ولا بر دامـنـم

من عاشق شیدای حق، حق عاشق شیدای من         پیمان خود را نشکنم، گر بشکند اعضای من

صد بار، اگرغلطد بخون هرلحظه سر تا پای من         صد بار اگر گلگون شود از خون سرو سیمای من

هر روز گردد زنده تر، ز امروز من فردای من         بر نـسلهـا باشد یکی میلاد و عـاشورای من

هـر روز بر آزادگـان مـیـلاد جـان مـا بود

در مـحـفـل دلـدادگـان "میثم" زبـان ما بود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمامی سایتها حتی سایت نخل میثم استاد سازگار بصورت زیر درج شده است که علاوه بر اینکه ردیف و قافیه رعایت نشده، وزن شعر هم مخدوش شده در معنا هم مشکل پیدا کرده که البته این غلط تایپی است لذا اصلاح شد

شور آفرین عاشقان با شور عاشورا است این      مشعل فروز بزم جان روشنگر دلهاست فاطمه

لـبـیـک گو امـدادگـر فـریاد رس فردای من         حـتـی اگـر کـافـر زنـد دست ولا بر دامـنـم

بیت زیر با غلط تایپی در تمامی سایتها امده که موجب بی معنا شدن بیت شده است لذا اصلاح شد

صد ره، اگرغلطد بخون هرلحظه سر تا پای من         صد بار اگر گلگو ن شود از خون سرسیمای من

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثمن

امشب شب تبسم و اشک پیـمبر است            شاید که از هزار شب قـدر بهتر است

جان محـمّد است در آغـوش مرتضی            یا روی دست فاطمه قرآن دیگر است


امشب خدا به وسعت ملک وسیع خویش            با جلوۀ حـسیـنی خـود نورگستر است

امشب بُـوَد برای خـدا هـم شب حسین

گـلـبـوسۀ نبـی است به لعل لب حسین

امشب خـدا ولـیـمه به خلق جهان دهد            امشب خـدا به پـیکـر توحید جان دهد

امشب خدا گشوده ز رخ پرده بر رسول            روی حـسـیـن را به محـمّد نـشان دهد

تنها به یک مـلک ندهـد باز بال و پر            امشب حـسـیـن بر همه خـط امان دهد

فطرس به فوج فـوج ملک ناز می‌کند

دور حـسیـنِ فـاطـمــه پـرواز می‌کـنـد

ایـن قـبـلـۀ دل همه، جـان پیـمبر است            این روح انـبـیـا و روان پـیـمـبر است

این مصحف نبی به سر دست فـاطمه            این دست حیدر است و زبان پیمبر است

این بر فـراز شـانـه مـدال محمّد است            این روی سینه تاب و توان پیمبر است

این است آن حسین که آقای عالم است

آقایـی تمــامی عالــم بــر او کـم است

مـاه رسـول، مـاه خـدا را نـظـاره کـن            خـورشـیـد آسـمـان هُـدا را نـظاره کن

بر روی دست فاطمه با صدهزار چشم            رخـسـار سـیـدالـشـهـدا را نـظـاره کـن

بر گـرد کـعـبـۀ دلِ خـتـم رُسُـل بگرد            سعی آور و صفای صفا را نظاره کن

سـر تا قـدم رسـول خـدا زاد فـاطـمــه

الحـق که سـیـدالـشـهــدا زاد فـاطـمــه

مادر، حسین زاده بر این مـادر آفرین            این حیدرِ علی است، بر این حیدر آفرین

این منظر جـمال خـداونـد سرمد است            بر منظر آفرین و بر این منظر آفرین

گوهر بوَد حسین و صدف، قلب فاطمه            بر این صدف سلام و بر این گوهر آفرین

امشب خـدا سـلام فـرستد به سـوی او

گیرد رسـول در بر و بوسد گـلوی او

ای خـاک پـات تـاجِ سـرِ شـهـریـارها            ای بُـرده دل ز طـایـفـه‌هـا و تـبـارهـا

احـمـد که انـبـیـا همه بـوسنـد دست او            داده است عضوعضو تو را بوسه بارها

بیش از هزار سال گذشت زمان هنوز            بـاشـد هـزاره‌ات همه لـیـل و نهـارها

دل‌هـای دوستـان خـدا نـینـوای توست

هر لحظه یک هزارۀ کرب و بلای توست

ملک وجـود گوشۀ صحن و سرای تو            دل‌هـای انـبــیــا حــرم بـا صـفـای تـو

بالله قـسـم چـراغ هـدایت به هر زمان            باشد به نوک نی سر از تن جـدای تو

دین خدا ز خون گلویت وضو گـرفت            خود کیستی که هست خدا خونبهای تو؟

سـر تـا به پـا تـمـام سـرشت محـمّـدی

اقـرار مـی‌کـنـم که بـهـشت مـحـمّـدی

تـو از خـدا جـلال خـدایـی گـرفـتـه‌ای            بر عـالـمـی بـرات رهـایی گـرفـتـه‌ای

در بـیـن انـبـیـا و امـامـان تـو از خـدا            عـنـوان سـیـدالـشـهـدایـی گــرفــتـه‌ای

هم خود فدای دوست شدی با هزار زخم            هم روی دست خویش فدایی گرفته‌ای

وقتی که تیغ خصم گـلـوی تو را بُرید

خون تو را خدا به بهای خودش خرید

ای بر تـن مـطـهـر تو جـای نـیــزه‌هـا            آوای دلــربـای تو در نــای نــیــزه‌هـا

غـیر از سر مـقـدس تو در چهـل مقام            خورشید را که دیده به بالای نیـزه‌ها؟

قرآن بخوان که تا در دروازه‌های شام            آیـنـد مـرد و زن به تـمـاشـای نیـزه‌ها

از بـس زدنـد بـر تـن پاک تو نـیـشتـر

زخمت ز حـلـقه‌های زره گشت بیشتر

ای خـون زخـم‌های تو فـرش عبادتت            لطف و کرم، سجـیّه و ایـثـار، عادتت

هر چند چهره در مه شعبان گشوده‌ای            مـیـلاد توست روز بـزرگ شـهـادتـت

تـا بــامــداد روز جــزا روح انــبــیــا            آیــنــد کــربــلا پــی عــرض ارادتـت

تنها نه در طریق تو میثم حسینی است

عالم حسینینـد و خـدا هم حسینی است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت جلوگیری از کج تابی فهم شعر و رعایت احتیاط تغییر داده شد و پیشنهاد می شود بیت اصلاحی در متن شعر جایگزین بیت زیر گردد.

امشب شب تبسم و اشک پیـمبر است            بی‌شبهه از هزار شب قـدر بهتر است

تقدیم به شهدای مدافع حرم

شاعر : ولی الله کلامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مسمط

نـسل آنان که زد آتـش خـیَـم زینب را            حـال تـهـدیـد نـمـوده حــرم زیـنـب را

بین کـفـن پوش سپـاه عجـم زیـنـب را            نصب کن در حرم دل عـلـم زینب را


همسفـر وقت قـیـام است، بیا تا برویم

عاشقم، شیوه عاشق به مَصاف آمدن است            اوج غیرت دل پر موج به دریا زدن است

کربلایی شدن امروز دمشقی شدن است            یُمن خوش در یَمَن و عدن، خلیج عَدَن است

جان پی اخـذ مرام است، بیا تا برویم

شهدایی که در این رَه به خدا پیوستـند            همگی گوش به فرمان ولایت هستـنـد

هرچه عُمّال ستم خوار و ذلیل و پستند            عاشقان علوی از می عـرفان مستـنـد

صحبت از ساقی و جام است، بیا تا برویم

حال ای شـیـعـۀ آزاده بـگـو یا زهــرا            بتو این فـاطـمـه دم داده بگو یا زهـرا

داعشی از نـفـس افـتاده بگو یا زهـرا            گـفـتـی آمـاده ام آمـاده بـگـو یـا زهـرا

فـاطـمـه اُمّ کِـرام است، بـیـا تا برویم

نروی گـر تو بر آنـجـا دم بـحـران آید            دل به دریـا نزنی، موج خـروشان آید

خـصـم نـامـرد ز سوریّـه به ایران آید            موقـعـیـت چو شناسی به تنت جان آید

از ملک بر تو سلام است، بیا تا برویم

سوزد این منطقه از آتش شیطان عنود            فتنه ها زیر سر آل سعود است و یهود

ظلم بگذشته برادر دگر از حد و حدود            هرکه خاموش نشیند «عدمش به ز وجود»

ننگ و تسلیم حرام است، بیا تا برویم

مـتّحـد باش در این خانه بگو یا حیدر            حـذر از فـتـنـهٔ بیگـانـه بگو یا حـیـدر

سـنـی و شـیـعـه دلیرانه بگو یا حـیـدر            او بُوَد شمع و تو پروانه بگو یا حیدر

مرتـضـی شاه اَنـام است، بیا تا برویم

ساده اندیش مشو، کین عمل از تو عجب است            هان مگو جنگ سر خاک دمشق و حلب است

جنگ، مابینِ تبه کار و شهادت طلب است            یار مظلوم شدن شرط وفا و ادب است

ظـلم این قـوم مـدام است، بیا تا برویم

بشناس ای دل من لشکر سـفـیـانـی را            ضربه زن داعـشیان عـربـسـتـانـی را

کن دعـا صولت سردار سـلـیـمانی را            که به تصویر کشد غـیـرت ایرانی را

تیغ بـیـرون ز نیام است، بیا تا برویم

شـده ای دل دم ایـثـار، بـگـو یا زیـنب            قـدمـی یـکـدلـه بـردار بگـو یـا زیـنب

تا شـوی بر شـهـدا یـار بگو یـا زینب            جـان عـبـاس عـلـمـدار بگـو یا زینب

او نگـهـبـان خـیـام است، بیا تا برویم

جبهه عشق کنون مرد خطر میخواهد            یاحسین گفتن مردانه جگـر می خواهد

سرور بی سر ما دادن سر می خواهد            پا نهادن به ره عـشـق هـنر می خواهد

در کمین قوم ظلام است، بیا تا برویم

پـیـرو حـضـرت عبـاس بگو یا عباس            صاحب نعـمـت احساس بگو یا عباس

طالـب فـرصت حـساس بگو یا عباس            قـدر این نـابـغـه بشنـاس بگو یا عباس

عطر سقّـا به مشام است، بیا تا برویم

حَرب خسته نکند مـؤمن محـرابـی را            نـرسـانـد به حـرم قـافـلـه اعـرابـی را

سعی کن گم نکنی خط جهت یابی را            خیـز و از جای بکن ریشه وهابی را

عمر این فرقه تمام است، بیا تا برویم

درد دردِ همگـانی است بگو یا مهدی            روز امداد رسانی است بگو یا مهدی

دل سرای نگرانی است بگو یا مهدی            مهدی ارباب جهانی است بگو یا مهدی

یـار فـرمـانـده عـام است، بیا تا برویم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر ابیات اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین ابیات زیر کنید

سـنـی و شـیـعـه ذلیلانه بگو یا حـیـدر            او بُوَد شمع و تو پروانه بگو یا حیدر

جنگ، مابینِ تبه کار و شهادت طلب است            عون مظلوم شدن شرط وفا و ادب است

تقدیم به شهدای مدافع حرم

شاعر : احمد بابایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شـده گـودال، اگـر آخـر مـهـمـانـی هـا            به سرِ نـیـزه کـشد حـرف پریشانی ها

 سجده بر تربت تو میکنم اما با شرم            !کـاشکی بشکـنـد از داغ تو پیـشانی ها


تا به ناموس خـدا قصد جسارت نکنند            منّـت سنـگ کـشـد شیـشـۀ ایـرانـی ها

پـی ذبـح تو به فـتـوای شُـریح آمده اند            آبـرو می برد ایـنـگـونـه مـسـلـمانی ها

اهل افغان شدم آقا چو به میـدان دیـدم            رخ نـهـادی به رخ خـونـی افـغـانی ها

خطبۀ خواهرت امید به ما داده حسین!            می رسد خصم تو را وقت پشیمانی ها

بـوریـا پـیـر شد از تازگی زخـم تنـت            چشم پوشیده مگر نعل، ز عـریـانی ها

: امتیاز

تقدیم به شهدای مدافع حرم

شاعر : ولی الله کلامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

سـلام بـر دل و جـانِ مـدافـعـانِ حـرم            بـه جـرأت و هـیـجـانِ مدافـعـانِ حرم

وفا و معرفت و اعتقاد و عشق و ادب            بُـوَد بـه سـیـنـه نـشـانِ مدافـعـانِ حـرم


فریضه است دفاع از حریم آل رسول            قـسـم به روح و روان مـدافـعـانِ حرم

على است قوت قلب و حسن انیس نفوس            حـسـیـن ذکــر زبــان مـدافـعـانِ حـرم

مدینه و نجف و کربلا و سـامره است            چـهـار قــبـلـۀ جـان مـدافــعـانِ حــرم

به کاظمین و خراسان طپد هزاران دل            چو قـلـب پُـر ضـربـان مدافـعانِ حرم

به یاد شام و اسارت هنوز خون جاری است            ز چـشـم اشـک فـشـان مدافـعـانِ حرم

برای حـفـظ حـرم سینه کرده اند سپـر            گـروه سـیـنـه زنــان مـدافـعـانِ حــرم

ز زیـنـبـیـه « کـلامی» هـنوز می آید            صــدای زیـنـبــیـان مـدافـعــانِ حــرم

: امتیاز

خروج سیدالشهدا علیه السلام از مدینه

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول قالب شعر : غزل

مـدیـنـه! امـامت کـجـا می رود؟           سـفـر کـرده سوی خـدا می رود

دل شب، غـریـبـانـه تنها حسین           نـهـان از هـمـه چشم ها می رود


مـدیـنـه! چـه آرامـی و سـاکـتـی           امـام غـریـبـت کـجــا مـی رود؟

مدینه ز عبـاس و اکـبـر بپـرس           اگر می رود، شب چرا می رود؟

مـدیـنـه! تـمـاشا کـن این قـافـلـه           چه عاشق سوی کربلا می رود

اگـر جـان بـه بـزم بـلا می بـرد           علی اصغرش را کجا می برد؟

: امتیاز

خروج سیدالشهدا علیه السلام از مدینه

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

کــاروانــی مــلازم غـم بـود           که رجـب راهـی مُـحـرّم بود

رانده می شـد امـام عـاشـورا           گر چه خود مقتدای عالم بود


گاه با مادرش وداعـی داشت           گه وداعش به نزد خـاتـم بود

بــاغ آلالــه هـا بـنـی هـاشــم           با گـل فـاطـمـه چـه همدم بود

فــاطـمـیـات گــرد زیـنـب ها           زینب اما به غصه ملهـم بود

با خـبـر بود زیـنـب از فـردا           او به اسرار یـار مَـحـرم بود

در نـگـاه بــرادرش می دیــد           مقتلی پر ز خون فـراهـم بود

شــد بــرای اســارت آمـــاده           از همان لحظه قامتش خم بود

مـحـمـلـم را بـبـنـد عـبــاســم           آسمان بارشش چه نم نـم بود

کودکان را به خود فرا میخواند           یـاور رهــبــرش دمــادم بود

مـحـور کـاروان شـد از اول           دائـمــاً خـط او مــقـــدّم بــود

هـیـبـتـی داشت آخـر کـارش           حیف، عمر امامتـش کـم بود

کـوفـه و شام تحت فـرمـانش           اُسکتوا گفتنش چه محکم بود!

آن شبـی که خـرابـه شد آبـاد           گیـسـوان سه ساله در هم بود

تا همه کـاروان به خـود آمـد           دیـد پـلـک رقـیـه بر هـم بود

آخـرین زخـم کـاروان وا شد           گـریـه تنهـا دوای مـرهم بود

: امتیاز

خروج سیدالشهدا علیه السلام از مدینه

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : ترجیع بند

ای اشک‌هـا ببارید از چشم‌هـا چـو باران          کـز بـاغ وحـی، بـا هـم رفـتند گـلعـذاران

خون از دو دیده جاری‌ست هنگام سوگواری‌ست          چشم مدینـه گـریـد چون چشم سوگواران


دیشب عزیز زهرا بگذاشت سر به صحرا          خورشید وحی گردید پنهان به کوهساران

خالــی شـده مدیـنـه از لالـه‌هـای تـوحـیـد          پُـر گشتـه کـوه و صحرا از نالـۀ هزاران

ای دوستان بـرآریـد آهـی ز سـوز سیـنـه          این بیت را بخوانـیـد همـراه آن سـواران

بـگـذار تا بـگـریـم چون ابـر در بهـاران

کز سنگ نـالـه خـیـزد روز وداع یـاران

دیشب تو خواب بودی وقت سحر، مدینه!          یک عمر شد نصیبت خون جگر، مدینه!

دیدی چگونه از تو هجده ستـاره کـم شد؟          دیدی که قرص ماهت رفت از نظر، مدینه؟

روزت سیـاه باشـد چـشـمت بـه راه باشد          تــا از مـسـافــرانـت آیــد خـبـر، مـدینــه!

دستی سوی سما کن عـبـاس را دعـا کـن          ترسم شود در این ره بی‌دست و سر، مدینه!

آه از جگــر بــرآرم خـون از بصر ببارم          ایـن بیـت را بخـوانـم بـار دگـر، مـدینــه!

بـگـذار تا بـگـریـم چون ابـر در بهـاران

کز سنگ نـالـه خـیـزد روز وداع یـاران

آهـت ز سیـنـه خـیـزد بـر آسمان، مدیـنه!          پشت سـر مـسـافـر قـرآن بخـوان مدیـنـه!

آبــی بـریـز از اشـک پشـت سـر مسافـر          دنبـال ایـن سـواران بـرگـو اذان مـدیـنـه!

سوغات دخت زهرا ازکوه و دشت و صحرا          یک پیرهن بُـوَد از هجـده جـوان، مدینه!

بعد از حسن گرفتی بر چهره گرد غربت          بـعـد از حـسین، دیگـر تنهـا بمان مـدینه!

با سوز دل سحر کن فریاد و ناله سر کن          با من بنال تا صبح با من بخـوان مـدینه!

بـگـذار تا بـگـریـم چون ابـر در بهـاران

کز سنگ نـالـه خـیـزد روز وداع یـاران

خورشید روی احمد در کاروان عیان است          یا قرص ماه لیـلا در بین کـاروان است؟

ای چـشـم‌هـا بگـرییـد ای اشـک‌ها ببارید          از چشم ناقه‌ها هم سیلاب خون روان است

ای کـودکـان مـبـادا از دشـمـنـان بتـرسید          در این سفر شما را عباس، پـاسبان است

هر جا که تشنـه گشتید عباس را بخوانـید          عبـاس از ولادت سـقـای تـشنـگـان است

شـرح وداع خوانـدم خـون جگـر فـشاندم          گویی مرا هماره این بیت بـر زبان است

بـگـذار تا بـگـریـم چون ابـر در بهـاران

کز سنگ نـالـه خـیـزد روز وداع یـاران

: امتیاز

خروج سیدالشهدا علیه السلام از مدینه

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

پنهان ز خواهر می کنی چشم ترت را            شاید نـدیـدی اشک های خـواهـرت را

بـار سـفـر بـستـی مـدینه شعله ور شد            در یـــاد دارم آن نــگــاه آخــــرت را


ام الـبـنـیـن روی سـرت قـرآن گـرفته            تـا پُـر کـنـد یـکـبـار جـای مـادرت را

گریه طبـیـعی بود هـنگـامی که بُردی            نوزاد چندین روزه ات را همسرت را

امـا نـفـهــمــیـدم چــرا آهـی کـشـیـدی            وقـتـی نـظـر کـردی قـد آب آورت را

فـقـدان پیغـمبر دوباره می شد احساس            وقـتی که می بردی عـلـی اکـبـرت را

یا که بـگـو آوردن خـلـخـال مـمـنـوع            یـا کـه درآور گـوشــوار دخـتـرت را

مـن آرزو دارم فـقـط زیـنـب نـبــیـنـد            روزی سر و موی پُـر از خاکسترت را

: امتیاز
نقد و بررسی

توجه داشته باشید موضوع های همچون پنهان کردن اشک چشم از خواهر؛ قرآن گرفتن ام البنین؛ آه کشیدن هنگام نگاه به حضرت عباس و ... باید در قالب زبانحال گفته شود و بر زبان حال بودن آن هم تصریح شود و الا هیچ یک از این موضوع ها در منابع تاریخی نیامده است « جهت کسب اطلاعات بیشتر و اصل روایت به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید»

با توجه به تحریفی بودن موضوع بوسه زدن به حنجر و ... بیت زیر حذف شد

از چـشـم های عـمـۀ سـادات پـیـداست            آماده کـرده بـوسـه های حـنـجـرت را